۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

معنى سجودم

اى كه گل خيال تو.
بروسته در وجود من.
ولى غضاى ريشه اش،
ز خون و تار و پود من.

و هر قدر كه پهن شد،
چو برگهاى قصه ات.
همان قدر بزرگ شد،
مرا فراق و غسه ات.

همان قدر كه مانده ام،
به زير سايه ات به درد،
همان قدر به چهره ام،
نگاره شد رنگ زرد

ببين كه سرد مى شوم،
ز گرميى خيال تو،
و چهره زرد مى شوم،
ز سرخ خط و خال تو.

بروستى در وجود من.
ولى از آن ديگرى.
كنار ديگران، ولى،
مرا تو خون جيگرى.

بروستى در وجود من،
بخردى تار و پود من،
تو معنيى سجود من!
پيام و هم درود من!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر